♥♥!يك تجلي عقل را مجنون كند!♥♥

مست مستم ليك مستي ديگرم امشب از هرشب به تو عاشق ترم

راست گويم يك رگم هشيار نيست مستم اما جام و در كار نيست

مست عشقم مست شوقم مست دوست مست معشوقي كه عالم مست اوست

نيم شبها سير عالم كرده ام رو به ارواح مكرم كرده ام

ساقي ام پيمانه لب ريز كرد باده ي خود را شرار انگيز كرد

حالت مستي و مدهوشي خوشست وز همه عالم فراموشي خوشست

مستي ما گر نداني دور نيست باده ي ما زاده ي انگور نيست

دختر رز پيش ما بي آبروست باده ي ما فارغ از جام و سبوست

اي حريفان جام من جان منست وندرين پيمانه پيمانه منست

چيست پيمان؟نغمه ي قالوابلا ميزند هر لحظه در گوشم صلا

كاي تو در پيمان من هشيار باش خواب خرگوشي بنه بيدار باش

faigh

ساعت10:44---19 خرداد 1391

[وب سایت]

وبلاگ خوبی داری ممنون که بهم سر زدی دوباره بیا

پاسخ:سلام عزیزم،خواهش حتما میام

mehrdad

ساعت23:42---3 آبان 1390

[وب سایت]

ببخش آجی زحمته میشه لوگو منو بزاری داخل وبلاگت ؟

خیلی ممنون

نیلوفر

ساعت18:09---1 آبان 1390

[وب سایت] - [ایمیل]

سلام نیلوفر جان خوبی؟چقد خوشحالم که باهات هم اسمم می تونیم دوستای خوبی واسه هم باشیم.
وب خیلی قشنگی داری. به وب منم سر بزن و واسم نظر بزار.
با اجازه سایتتو لینک میکنم شما هم اگه سایت منو لینک کنی خوشحال میشم

پرنیان

ساعت21:00---25 مهر 1390

[وب سایت]

یک پنجره برای دیدن

یک پنجره برای شنیدن

یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی

در انتهای خود به قلب زمین می رسد

و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ

یک پنجره که دست های کوچک تنهایی را

از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم

سرشار می کند

و می شود از آنجا

خورشید را به غربت گلهای شمعدانی مهمان کرد

یک پنجره برای من کافیست

ياسمن

ساعت14:48---15 مهر 1390

[وب سایت]

سليم.وبت خيلي باحاله ممنون كه بهم سرزدي بازم بياولي حيف كه دسم بهت نميرسه وگرنه خفت ميكردم.رفتم واسه اولين بار يه فال بگيرم كه ...ي به هيكلم.اگه خواستي تبادل لينك كنيم خبرم كن باي.....................................

L Farshad

ساعت21:07---14 مهر 1390

[وب سایت] - [ایمیل]

salam niloofar joonam khoobi ?
darso daneshgah ye vaght be internetet zarbe nazane !!!
Be ma ham sar bezan !

امیر حسین

ساعت11:39---14 مهر 1390

[وب سایت]

سلام.واقعا وب قشنگی دارین یه سری هم به ساحل تنهای ما هم بزنید ویه یادگاری بنویسید.

حامد

ساعت20:43---13 مهر 1390

[وب سایت]

چشمم کنار پنجره‌ها ايستاده است
گويا در انتظار شما ايستاده است
من آن غريبه‌ام که بدون تو سال‌هاست
همچون مترسکي همه جا ايستاده است
يا آن درخت کهنه که در بارش تبر
هي زخم خورده و سرپا ايستاده است
نه، من ستاره‌ام که نفهميده سال‌ها
بر پايه خيال چرا ايستاده است
غافل ز موريانه، سليمانِ عمرِ من
تنها به اتکاي عصا ايستاده است
من آن جنازه‌اي‌ست که افتاده زير خاک
اما به احترام شما ايستاده است